۱۳۸۸ شهریور ۴, چهارشنبه

اقبال



...نسل ما این اقبال را داشت که بداند بی شرافتی و حرام زادگی را منتهایی نیست

.

نفس مطمئنه



ان الّذين قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا فلا خوف عليهم ولاهم يحزنون

اولئك اصحاب الجنة خالدين فيها جزاءاً بما كانوا يعملون


------------------------------
پ.ن.1 : نمی دونم چرا وقتی این عکس رو دیدم این آیه اومد توی ذهنم
پ.ن.2: ولا یحزنک قولهم، ان العزة لله جمیعا

۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

درد


این حبسیه را سایه گویی همین دیروز گفته باشد. بس که این شعر زنده است و حال ما را آینه گی می کند

وای به حال آن نظام و حکومتی که بزرگان خودش را محبوس کند. نحبگانش را. هنرمندانش را. دانشجویانش را

حکایت از چه کنم سینه سینه درد اینجاست
هزار شعله ی سوزان و آه سرد اینجاست

نگاه کن که ز هر بیشه در قفس شیری ست
بلوچ و کرد و لر و ترک و گیله مرد اینجاست

بیا که مسئله بودن و نبودن نیست
حدیث عهد و وفا می رود نبرد اینجاست

بهار آن سوی دیوار ماند و یاد خوشش
هنوز با غم این برگ های زرد اینجاست

به روزگار شبی بی سحر نخواهد ماند
چو چشم باز کنی صبح شب نورد اینجاست

جدایی از زن و فرزند سایه جان ! سهل است
تو را ز خویش جدا می کنند ، درد اینجاست

۱۳۸۸ مرداد ۲۹, پنجشنبه

جمله ی تاریخی میرحسین


خاتمی با رفتن‌اش کاری اخلاقی کرد ولی آمدن من کاری غیراخلاقی نبود،

و در آینده این را درک خواهید کرد


اسفند 87

این را بعد ها تاریخ تکرار خواهد کرد

۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

به نام پدر


مدتی است که به واسطه ی توصیه ی یکی از رفقا رفته ام در نخ آقای طالقانی. حقاً مرد اعجاب انگیزی است. نه اعجاب انگیز از نوع شیخ اشراق و بو علی و اینها. از نوع همان ابوذر . از نوع امام موسی صدر. از نوع اسلام حقیقی. از آن هایی که گذر زمان کوچکش نمی کنه. خیلی عجیبه. خیلی
از آن ها که جلوی فتنه را می گیرد. نقل می کنند همه گان از سیاسی و غیره صدایش می کردند "پدر". حتی مجاهد ها

این سخن رانی که مدتیه در نت پخش شده رو بخوانید یا گوش بدهید. گزارش امروز ماست. تاریخ اش قریب به یقین سال 58 است.

« به همین منوال پیش برود مستبدین و مستبدهایی بر همه ما مسلط خواهند شد. این محیط ... این محیط آزادی را اگر قدردانی نکردیم و محیط عقده گشایی... محیط عناد... و به هم ریختگی و موضعگیری قرار دادیم ، همان طوری که قران در این آیات اشاره می کند نتیجه اش پیدا شدن مستبدینی است.
همان طور که در تاریخ گذشته مان بوده است و در تمام ادوار تاریخی، دیگر رحم به صغیر و کبیرمان نخواهد کرد در چنین محیطی است که یک انسان خودخواهی و در عین حال باهوش و زرنگی سر بیرون می آورد. از چه راه مردم را می فریبد ازطریق وعده آب و نان."و من الناس من یعجبک " دقت کنید. "و من الناس من یعجبک قوله فی الحیاة الدنیا." بعضی از مردمند که وقتی با شما مواجه می شوند سخرانی می کنند و شعار می دهند گفته آنها شما توده های مردم را فریفته خود می کند. وعده آب و نان، وعده مسکن در چنین محیطی. این انسان برای رسیدن به هدف همه جور وسیله را توجیه می کند
دین و شرف و انسانیت را به استخدام می گیرد. دروغ می گوید، فریب می دهد. خدا را شاهد می گیرد که من دلسوزترین مردم در حق شما ملت هستم "و یشهد الله علی ما فی قلبه." خدا را شاهد می گیرد برای اینکه من می خواهم این مملکت را نجات بدم. یک رضا خان... یک آریامهر و امثال اینها. "و هو ألد الخصام". ولی روحیه اش لجوجترین کینه توزترین مردم است نسبت به خلق. تا وقتی که سوار کار نشده است وعده می دهد. همین که سوار شد دیگر به هیچ چیز رحم نمی کند...»


۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

جوابیه برای آقای قصه ی ظهر جمعه

محمد رضا سرشار در سایت رسمی اش نوشته ای منتشر کرده است در مورد استاد شجریان و اعتراضش به رسانه ی میلی .این را در جوابش نوشتم

آقای سرشار
سلام

فارق از اظهار نظر هایتان در زمینه ی موسیقی و جایگاه آقای شجریان و مهارت و جنس صدا ... که اهل موسیقی دانند ، خواستم چند مطلب خدمت حصرتعالی عرض نمایم:

درباره ی عدم اعتراض آقای شجریان به رژیم شاه که چند بار در متن به آن اشاره کردید عرض می کنم که آقای شجریان به همراه گروه های عارف و شیدا و به سرپرستی جناب ابتهاج پس از واقعه ی 17 شهریور به طور دسته جمعی استعفا نموده (1) و اعتراض خود را به این ترتیب اعلام نمودند.

از سوی دیگر با تشکیل کانون چاووش از سوی همین مجموعه به سرپرستی جناب ابتهاج اقدام به تلاش برای تولید موسیقی های انقلابی نمودند. که ادامه ی این سیر به تولید مجموعه ی کم نظیر چاووش انجامید که در دوران انقلاب و جنگ همواره زمزمه ی لبان مردم ما بوده است.
همین سرود "ایران ای سرای امید"(2) که این روز ها مورد سوء استفاده ی صدا و سیما قرار گرفته هم یادگار همان دوران است.

این عملکرد آقای شجریان و دوستانشان را که شما به کل منکر شده اید را قیاس کنید با عملکرد خودتان که کشته شدن هم وطنانتان در خیابان را نادیده می گیرید و برای تان اهمیت ندارد که جوانان و پیران این مملکت در زندان شکنجه می شوند یا بی جرم محبوسند.
گویی این مسایل برای شما نه بی اهمیت که قابل دفاع و مطلوب است.

تعهد خودتان به قدرت را قیاس کنید با آقای شجریان که نه در دوره ی شاه هنر خود را قربانی درباریان کرد و نه در دوره ی ما توانایی اش را فدای خوش آمد حاکمان نامشروع.

این ها را البته نه بیانیه ی شما مشخص خواهد کرد و نه جوابیه ی من. این ها را قبول خاطر مردم نشان خواهد داد در گذر زمان.

در جای جای نوشته تان جانبداری از صدا و سیما به چشم می خورد. رسانه ی به قول شما ملی که این روز ها سرشار از دروغ و دغل است و بی شرمانه به کتمان اعتراض مردم می پردازد.
چه بد رسانه ای است که به جفا خبر ایران را پنهان می کند و به ریا خبر از فلسطین و لبنان می دهد.
چه شرم آور است دفاع از رسانه ای که شبانه روز به کار تفرقه مشغول است؛ حق و باطل به هم می آمیزد و مردمان می فریبد.

و در آخر هم قیاس کنید که آقای شجریان خود را "خاک پای مردم ایران" می نامد و شما خودتان را "استاد محمد رضا سرشار" (3)

با درود


-----------------------------------------------
1. رجوع کنید به خاطرات محمد رضا لطفی درباره ی سایه در روزنامه ی شرق مورخ 7 تیر 85
2. در آلبوم سپیده یا چاووش شماره 6 با شعری از سایه آهنگ لطفی و صدای آقای شجریان
3. برگرفته عنوان سایت آقای سرشار

پ.ن. نوشته ی محمدرضا سرشار را اینجا بخوانید

۱۳۸۸ مرداد ۱۶, جمعه

اعتراض

ما کاری به حکم نداریم، حکم رو کاغذ مال محکمه است،
اصلیت حکم مال خداست که ما و منش ریخته

گلریزون می کنیم برا کسی که آزاد می شه از این چهار دیواری
که همه ی دنیا چهار دیواریه

کرم مرتضا علی . یه مرد که واسه ی شرف و ناموسش دوازده سال و کشیده
وجدانش بالاتر از این پول هاست که کاغذه

سلامتی سه تن: ناموس و رفیق و وطن

سلامتی سه کس: زندونی و سرباز و بی کس

سلامتی باغبونی که زمستونش رو از بهار بیشتر دوست داره

سلامتی آزادی ، سلامتی زندونی های بی ملاقاتی...


--------------
از متن فیلم اعتراض مسعود کیمیایی