۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

یا شمس طوسی مدد


دلم رمیده ی لولی وشی است شورانگیز
دروغ وعده وقتّال وضع ورنگ آمیز
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد
هزار جامه ی تقوی وخرقه ی پرهیز
خیال خال تو باخود به خاک خواهم برد
که تا زخال تو خاکم شود عبیر آمیز
فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی
بخواه جام وگلابی به خاک آدم ریز
پیاله برکفنم بند تا سحرگه حشر
به می زدل ببرم هول روز رستاخیز
فقیر وخسته به درگاهت آمدم رحمی
که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز
بیا که هاتف میخانه دوش بامن گفت
که درمقام رضا باش وزقضا مگریز
میان عاشق ومعشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ ازمیان برخیز

۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

با عنوان

ای مرغ سحر چو این شب تار

بگذاشت ز سر سیاهکاری

وز نفحه ی روح بخش اسحار

رفت از سر خفتگان خماری

بگشوده گره ز زلف زرتار

محبوبه ی نیلگون عماری

یزدان به کمال شد پدیدار

و ایاد آر ز شمع مرده ، یاد آر !


ای مونس یوسف اندراین بند،
تعبیر ، عیان شد تورا خواب ،
دل پر ز شعف ، لب از شکر خند،
محسود عدو ، به کام اصحاب ،
رفتی بر یار و خویش وپیوند ،
آزادتر از نسیم و مهتاب ،
زان کو همه شام با تو یک چند ،
در آرزوی وصال احباب ،


اختر به سحر شمرده ، یاد آر !


چون باغ شود دوباره خرم ،
ای بلبل مستمند مسکین !
وز سنبل وسوری و سپرغم ،
آفاق نگارخانه ی چین ،
گل سرخ وبه رخ عرق ز شبنم ،
تو داه ز کف ، زمام تمکین ،
زان نو گل پیشرس که در غم ،
ناداده به نار شوق تسکین ،


از سردی دی فسرده ، یاد آر !

ای همره تیه پور عمران ،
بگذشت چو این سنین معدود،
وان شاهد نغز بزم عرفان ،
بنمود چو وعدخویش مشهود ،
وز مذبح زر چو شد به کیوان ،
هر صبح شمیم عنبر وعود ،
زان کو به گناه قوم نادان ،
در حسرت روی ارض موعود ،


بر بادیه جان سپرده ، یاد ار ،

چون گشت ز نو زمانه آباد ،
ای کودک دوره ی طلایی ،
وز طاعت بندگی خود شاد ،
بگرفت ز سر خدا خدایی ،
نه رسم ارم ، نه اسم شداد ،
گل بست زبان ژاژخایی ،


تسنیم وصال خورده ، یاد آر!

۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

بی عنوان

.
من در زندگیم دانشجو های موفق زیادی دیده ام که تقلب می کنند و
دانشجو های ناموفقی که تقلب نمی کنند و مانده ام که کدام ها موفق تر اند
.