۱۳۹۳ اسفند ۲۹, جمعه

ای پاکتر از جان و جا

چند قطعه برای آغاز بهار 

۱- غزلی از مولانا با صدای عبدالکریم سروش 
۲- تصنیف بهار دلنشین با صدای غلامحسین بنان 
۳-  نوروز از ساخته های حسین علیزاده 
۴-  رقص بهار ساخته شهرداد روحانی 
۵- تصنیف بارون ساخته کیهان کلهر و صدای محمدرضا شجریان 
۶- تصنیف و آواز با صدای آینور دوغان همراه ساز کیهان کلهر و سلمان قنبرف 
۷- یک رباعی از خیام با صدای احمد شاملو 
۸- قطعه ی بهار از مجموعه چهار فصل اثر آنتونیو ویوالدی 
۹- تصنیف بهارا با صدای سالار عقیلی 
۱۰-  قطعه عشاق ِ بهار از مجموعه باغ اسرار آمیز 
۱۱- چهار مضراب همایون و تصنیف فصل باران ساخته مجید درخشانی وصدای علیرضا قربانی 

همه قطعات به صورت یکجا 
دانلود از طریق تورنت 

بشنوید


۱۳۹۳ اسفند ۲۸, پنجشنبه

Aggression


    Social psychologists define aggression as behavior that is intended to harm another individual who does not wish to be harmed .

(Baron & Richardson, 1994).Baron, R. A., & Richardson, D. R. (1994).Human aggression (2nd ed.). New York, NY: Plenum Press.

۱۳۹۳ اسفند ۲۱, پنجشنبه

زمانه کاتب ِ دکّانِ مِی فروشم کرد


هر آن چه که گمان ببری که از تو ( و سبک زندگیِ تو و اعتقاداتِ تو و علایقِ تو و خلاصه همه چیز ِ تو) فرسنگ‌ها دور است و هرگز به آن حال نزدیک هم نخواهی شد، روزی خود را می‌یابی در حالی که سر سوزنی با آن فاصله داری بلکه به خود می‌آیی و می‌بینی همان حالِ ظاهرا دور، از همه سو احاطه ات کرده و تو مشغول همان حالی.


۱۳۹۳ اسفند ۱۵, جمعه

قال: إنه كما ذكرت، ولكنه كَثِير الدعابة

 سخنان عباس بن عبدالمطلب به علی ابن ابی‌طالب در روز شورا
فقال العباس لم أدفعك إلى شي‏ء إلا رجعت إلي مستأخرا بما أكره أشرت عليك عند مرض رسول الله ص أن تسأله عن هذا الأمر فيمن هو فأبيت و أشرت عليك عند وفاته أن تعاجل البيعة فأبيت و قد أشرت عليك حين سماك عمر في الشورى اليوم أن ترفع نفسك عنها و لا تدخل معهم فيها فأبيت. 
فاحفظ عني واحدة كلما عرض عليك القوم الأمر فقل لا إلا أن يولوك و اعلم أن هؤلاء لا يبرحون يدفعونك عن هذا الأمر حتى يقوم لك به غيرك و ايم الله لا تناله إلا بشر لا ينفع معه خير [1],[2]
عباس گفت: در هر موردى كه به تو پيشنهاد كردم نپذيرفتى و سرانجام با خبر ناخوشايند پيش من برگشتى. هنگام بيمارى پيامبر (ص) گفتم از ايشان بپرس خلافت از آن كيست نپذيرفتى و هنگام مرگ آن حضرت گفتم در كار بيعت گرفتن از مردم شتاب كن و نكردى. امروز هم كه عمر نام تو را از اعضاى شورى قرار داد گفتم برترى نشان ده و در آن شركت مكن، باز هم نپذيرفتى. 
اكنون يك چيز به تو مى‌گويم، بشنو و عمل كن و آن اين است كه هر كارى را به تو پيشنهاد كردند مپذير مگر آنكه تو را خليفه كنند و اين را هم بدان كه اين قوم همواره تو را از اين كار بر كنار مى زنند تا ديگرى عهده دار آن باشد و به خدا سوگند فقط با شرى به خلافت مى رسى كه هيچ خيرى با آن سود نخواهد داشت.

[1]: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد اول - خطبه شقشقیه - داستان شورا
[2]: تاریخ طبری جلد پنجم - حوادث سال بیست و سوم - قصه شورا

پ.ن. شرح نهج البلاغه می‌خواندم به این قسمت برخوردم. به نظرم جالب آمد

۱۳۹۳ اسفند ۱۴, پنجشنبه

ای لب من خموش کن سوی اصول گوش کن‎

 رنگ اصول از نغمه های بسیار قدیمی در موسیقی ایرانی است که در دستگاه شور قرار دارد. قدمت این قطعه شاید به قرن هفتم و پیش از آن برسد چنانکه اشاراتی بدان را می توان در اشعار گذشتگان از جمله سعدی، مولانا حافظ و خواجوی کرمانی و دیگران یافت. 
سعدی گفته است:‌
به دوستی که ز دست تو ضربت شمشیر      چنان موافق طبع آیدم که ضرب اصول
هرچند مشخص نیست ضرب موجود دقیقا همان نغمه مورد اشاره در این ابیات باشد. 

درباره رنگ اصول حاضر گفته شده‌است:
آقاعلی‌اکبر فراهانی شب‌ها تار خود را کنار بستر می‌نهاد و می‌خوابید و گاه در نیمه‌شب بیدار می‌شد و گوشه تازه‌ای می نواخت یک شب کسی در خواب به او می‌گوید من رنگ اصول را که از قطعه‌های قدیم است و به کلی فراموش شده‌است به تو می‌آموزم و چنان می‌کند.
آقا علی اکبر در دل شب از خواب بیدار شده، میان بستر تار را برداشته و آن را می‌نوازد و دو روز بعد رنگ را به برادرزاده‌اش آقا غلامحسین می‌آموزد و بعد او به پسرعموهایش میرزا حسین‌قلی و آقا میرزاعبدالله تعلیم می‌دهد. *


در این اجرا رنگ اصول در مقام داد و بیداد (از ابداعات حسین علیزاده) میان ماهور و همایون نواخته شده است.



مشابه اجرای آلبوم زمستان است





دانلود از طریق فایل تورنت
از این ضرب قدیمی اجراهای متعددی وجود دارد که به همین مقدار اکتفا شد.



پ.ن. مدتی است که در حال جمع آوری و سامان دادن مجموعه "چند اجرا از یک قطعه" هستم. سعی می کنم نمونه های جمع‌آوری شده را به مرور در اینجا منتشر کنم. 


۱۳۹۳ اسفند ۱۱, دوشنبه

در مُلکتِ تو نیست دویی، ای همه تو


مونتنی می گوید:
«دوستانِ واقعی نه می توانند به یکدیگر قرض بدهند و نه چیزی ببخشند» چون هر چیزی «بینِ آنها مشترک است».

«یگانگی میانِ این گونه دوستان، واقعاً چنان کامل است که باعث شده هر گونه احساسِ این گونه وظیفه ها را از دست بدهند، و از این کلماتِ جدایی انداز: نیکوکاری، تعهّد، حق شناسی، تمنّا، تشکّر و مشابه آن ها بیزار باشند و آن ها را از میانِ خودشان بردارند».

چه کسی نمی بیند که بخشندگی نیز جزیی از این کلمات است، که یک دوستیِ واقعی چه نیازی به آن ها دارد؟ چه چیزی من می توانم به او بدهم، چون هر چه به من تعلّق دارد به او هم تعلّق دارد؟"


پ.ن. رساله ای کوچک در بابِ فضیلت هایِ بزرگ، نوشتۀ آندره کنت ـ اسپونویل؛ بخش هفتم: بخشندگی.

پ.ن.۲. عنوان از یک رباعی عطار