سخنان عباس بن عبدالمطلب به علی ابن ابیطالب در روز شورا
فقال العباس لم أدفعك إلى شيء إلا رجعت إلي مستأخرا بما أكره أشرت عليك عند مرض رسول الله ص أن تسأله عن هذا الأمر فيمن هو فأبيت و أشرت عليك عند وفاته أن تعاجل البيعة فأبيت و قد أشرت عليك حين سماك عمر في الشورى اليوم أن ترفع نفسك عنها و لا تدخل معهم فيها فأبيت.
فاحفظ عني واحدة كلما عرض عليك القوم الأمر فقل لا إلا أن يولوك و اعلم أن هؤلاء لا يبرحون يدفعونك عن هذا الأمر حتى يقوم لك به غيرك و ايم الله لا تناله إلا بشر لا ينفع معه خير [1],[2]
عباس گفت: در هر موردى كه به تو پيشنهاد كردم نپذيرفتى و سرانجام با خبر ناخوشايند پيش من برگشتى. هنگام بيمارى پيامبر (ص) گفتم از ايشان بپرس خلافت از آن كيست نپذيرفتى و هنگام مرگ آن حضرت گفتم در كار بيعت گرفتن از مردم شتاب كن و نكردى. امروز هم كه عمر نام تو را از اعضاى شورى قرار داد گفتم برترى نشان ده و در آن شركت مكن، باز هم نپذيرفتى.
اكنون يك چيز به تو مىگويم، بشنو و عمل كن و آن اين است كه هر كارى را به تو پيشنهاد كردند مپذير مگر آنكه تو را خليفه كنند و اين را هم بدان كه اين قوم همواره تو را از اين كار بر كنار مى زنند تا ديگرى عهده دار آن باشد و به خدا سوگند فقط با شرى به خلافت مى رسى كه هيچ خيرى با آن سود نخواهد داشت.
[1]: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد اول - خطبه شقشقیه - داستان شورا
[2]: تاریخ طبری جلد پنجم - حوادث سال بیست و سوم - قصه شورا
پ.ن. شرح نهج البلاغه میخواندم به این قسمت برخوردم. به نظرم جالب آمد.
پ.ن. شرح نهج البلاغه میخواندم به این قسمت برخوردم. به نظرم جالب آمد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر