۱۳۹۴ آذر ۲۴, سه‌شنبه

ستردم همه آنچه بنگاشتم

علی عبدالرسولی مرید ادیب پیشاوری حکیم، عارف و شاعر معاصر نقل می کند:
 زمانی ادیب پیشاوری قصیده ای برای جنگ جهانی اول (در وصف ائر پلان های آلمانی) سرودند با این مطلع معروف:
رویینه شاهین ها نگر با آهنین چنگال‌ها
گسترده اندر باختر پرهای کین و بال‌ها
بگشاده از منقارها برسان دوزخ غارها
وز غار جسته مارها تفتيده دمّ و يال ها
وقتی استاد این شعر را برایم خواند به این بیت که رسیدند:
بر کتفشان روز خطر مار دو اشکم کش پسر
مر شاه ترکان را پدر خاقانش از اخوال‌ها
از او سوال کردم :" آقا در تمام ایران ممکن است یک تن این شعر شما را در یابد."
و استاد فرمودند:"من هم برای همان یک نفر گفته ام."

محمرضا شفیعی کدکنی/ "انوری از نگاهی دیگر"/ روزنامه اطلاعات/ 25 / 5 / 76 / ش 21125

پ.ن. مار دو شکم مراد تفنگ است که پسر او فشنگ است و با رعايت تبديل فا به پ در فارسی پشنگ می‌شود که نام پدر افراسياب پادشاه ترکستان باشد و خالوی آن مادر دو شکم خاقان چين است به اعتبار اينکه باروت را از چين آورده‌اند و معنی بيت به دقتی اندک معلوم است. 

پ.ن. ۲ نقل از اینجا

۱۳۹۴ آذر ۲۱, شنبه

هرکجا باغِ گلِ سرخی هست


۲۱ -  "وداع آخر" در دو اجرا

قطعه "وداع آخر" از ساخته‌های علی‌اکبرمرادی، نوازنده تنبور و موسیقی مقامی است. 
این قطعه در حال و هوای دو مقام قطار و سحری ساخته شده‌است.

این اجرا دارای مقدمه ای کوتاه است و از اجرای دیگر مفصل‌تر است.

دانلود یکجا
از مجموعه "چند اجرا از یک قطعه"

۱۳۹۴ آبان ۱۸, دوشنبه

بازگرد ای مرد، اینجا مکه‌ی تزویرهاست


هشت اجرا از دو مقامِ مجلسیِ تنبور

 "گِل و دَرَه" و "گل و خاک" دو مقام از مقام‌های مجلسی تنبور هستند که معمولا در پسِ هم نواخته می‌شوند.

واژه "گل و دره" به معنای بازگرداندن است. بدان منظور که با ساز و نوای خوش رهگذری را از راه باز دارند و یا اینکه فرّه ایزدی را به بزرگان دین و یا سیاست که فرّ از آنان دور گشته بازگردانند.
گفته شده که این مقام را سام پهلوان برای بازگرداندن فرّه ایزدی به جمشیدشاه نواخته است.
روایت دیگر چنین است که این مقام را فردی به نام سید درویش برای برادرش که او را به حالت قهر ترک کرده نواخته یا خوانده است تا او را از رفتن باز دارد.*


۲. مقام گل و دره با تنبور سید امرالله شاه‌ابراهیمی - آلبوم سماع: موسیقی نواحی ایران -  موسیقی کرمانشاهان

۳. مقام گل و دره با تنبور و آواز سید امرالله شاه‌ابراهیمی - آلبوم سماع: موسیقی نواحی ایران -  موسیقی کرمانشاهان


۴. مقام گل و خاک، دو نوازی کمانچه و تنبور از کیهان کلهر و علی اکبر مرادی، آلبوم در آینه آسمان

۵. فرود به مقام گل و دره، دو نوازی کمانچه و تنبور از کیهان کلهر و علی اکبر مرادی، آلبوم در آینه آسمان


۶. تصنیف یا رب در مقام گل و خاک با صدای سیدخلیل عالی‌نژاد، آلبوم آیین مستان

۷. تصنیف یارب در مقام گل و خاک با صدای شهرام ناظری، آلبوم مطرب مهتاب رو

۸. مقام گل و دره با تنبور و آواز سید آرش شهریاری، آلبوم مرثیه آفتاب


همه فایل ها به صورت یکجا، دانلود از طریق تورنت
* توضیحات از علی اکبر مرادی

۱۳۹۴ مهر ۲۹, چهارشنبه

تاملات محرمیه


ابن زبیر بر عبدالله بن عباس سخت گرفت تا با وی بیعت کند لیکن او زیر بار نرفت و خبر به یزید بن معاویه رسید که عبدالله بن عباس زیر بار ابن زبیر نرفته است و از این خبر شادمان گشت و به ابن عباس نوشت:
خبر یافته‌ام که ابن زبیر ملحد تو را به بیعت خویش خوانده و به تو پیشنهاد کرده است تا با طاعت او درآیی و آنگاه پشتیبان باطل و شریک گناه باشی لیکن تو زیر بار او نرفته و از بیعت ما دست نکشیده‌ای چه با ما وفادار مانده و در آنچه خدا از حق ما به تو شناسانده است او را فرمان برده‌ای، پس خدا تو خویشاوند را پاداش نیک دهد، بهترین پاداشی که بخویشان حقشناس می‌دهد، و من هر چه را فراموش کنم، از یاد نخواهم برد که با تو نیکی کنم و بنیکی پاداشت دهم و در پیوند با تو تا آنجا که از مثل من شایسته بزرگواری و فرمانبری و نزدیکیت به پیامبر خدا باشد، شتاب ورزم، پس خدایت رحمت کند، خویشان خود را که نزد تواند و هم کسانی را که از اطراف و اکناف می‌رسند و این ملحد با زبان و گفتار فریبنده خود آنان را می‌فریبد مراقب باش و ایشان را از حسن عقیده خود در اطاعت رها نکردن بیعت من آگاه ساز چه ایشان فرمان تو را بهتر می‌برند و از تو شنوایی بیشتری دارند تا این بی بند و بار ملحد و السلام.

پس عبدالله بن عباس به او نوشت:
"از عبدالله بن عباس به یزید بن معاویه، اما بعد؛

 نامه‌ات درباره فراخواندن پسر زبیر مرا بخویشتن و رد کردن من پیشنهاد او را که با وی بیعت کنم، بمن رسید. و اگر هم آنچه شنیده‌ای درست باشد، نه ستودنت را در نظر داشته‌ام و نه دوستی با تو را، لیکن خدا است که نیت مرا می‌داند. و گمان کردی که تو دوستی مرا فراموش نخواهی کرد، بجانم سوگند از حق ما که در دست داری جز اندکی بما نمی‌رسانی و بیشتر آن را از ما دریغ می‌داری. از من خواسته‌ای که مردم را بیاریت وادار نمایم و از همراهی با ابن زبیر بازدارم، هرگز، شادمانی و خوشحالی مباد ترا، با اینکه حسین بن علی را تو کشته‌ای! خاک بدهانت ای خاک بر سر، راستی از کم خردی و بی‌فکری تو است اگر نفست چنین نویدی به تو می‌دهد، و درخور سرزنشی و هلاک سزای تو است. 
ای بی‌پدر، گمان مبر، کشتنت حسین و جوانان بنی عبد المطلب، چراغهای تاریکی و ستارگان راهنما را از یاد برده‌ام، لشکرهای تو آنان را آغشته بخاک، برهنه تن و بی‌کفن در میان بیابان روی زمین انداختند، بادها بر ایشان می‌وزید و گرگها ایشان را دست بدست می‌گرفتند، و گفتارها بنوبت بر آن بدنها هجوم می‌آوردند ، تا خدا برای ایشان مردمانی را وسیله ساخت که در خون ایشان شرکت نداشتند و آن بدنها را کفن کردند.

ای یزید، بخدا قسم بواسطه من و آنان عزت یافته و در مقامی که داری جای‌گزین شده‌ای. من هر چه را فراموش کنم، اما از یاد نخواهم برد که بی‌پدر بدکار بدکارزاده بیگانه پست پدر و پست مادر را بر ایشان مسلط کردی همانکه پدرت از بستن او بخود جز ننگ و رسوایی و خواری دنیا و آخرت و مرگ و زندگی چیزی بدست نیاورد. 
پیامبر خدا گفته است: الولد للفراش و للعاهر الحجر،" فرزند برای بستر است، و زناکار را سنگ باید." پس او را به پدرش ملحق کن، چنانکه فرزند حلال زاده پارسای پاک دامن بدو ملحق می‌شود. پدرت بنادانی سنت را از میان برد و بدعتها و تازه‌های گمراه‌کننده را عمدا زنده کرد. 
 من هر چه را از یاد ببرم، فراموش نخواهم کرد که حسین بن علی را از حرم پیامبر خدا بحرم خدا طرد کردی آنگاه مردانی را پنهانی بر سر او فرستادی تا غافل‌گیر او را بکشند، پس او را از حرم خدا به کوفه راندی و ترسان و نگران از مکه بیرون رفت با اینکه در گذشته و حال عزیزترین مردم بطحا بود در بطحا، و اگر در مکه اقامت می‌گزید و جنگ در آن را روا می‌شمرد، از همه مردم مکه و مدینه در دو حرم بیشتر فرمان برده می‌شد، لیکن او خوش نداشت که حرمت خانه و حرمت پیامبر خدا را حلال شمارد و بزرگ شمرد آنچه را تو بزرگ نشمردی هنگامی که در نهان مردانی در پی او به مکه فرستادی تا در حرم با او بجنگند، و آنچه را پسر زبیر نیز بزرگ نشمرد، هنگامی که حرمت کعبه را از میان برد و آن را در معرض سنگ و تیر قرار داد، و چنان گمان می‌برم که تو خود حلال شمارنده‌ای بلکه مرا شکی نیست که تو سوزاننده (کعبه) و ضامن آنی، تویی که پیوسته با زنان خواننده و نوازنده می‌گذرانی، پس چون (حسین بن علی) بدعقیدگی تو را دید رهسپار عراق شد بی‌آنکه بخواهد با تو نبرد کند و امر خدا فرمانی انجام یافته بود . 
سپس تویی که به پسر مرجانه نوشتی تا با سپاهیان سر راه بر حسین بگیرد و او را دستور دادی که در کار وی شتاب ورزد و امروز و فردا نکند و اصرار ورزیدی تا او و همراهانش از بنی عبد المطلب، اهل بیتی را که خدا پلیدی را از ایشان بدور داشته و آنان را بسی پاکیزه کرده است، بکشد، مائیم آن اهل بیت، نه مانند پدران بدخوی جفاکار سختگیر نامهربانت. 
 سپس حسین بن علی به او پیشنهاد سازش کرد و خواستار بازگشتن شد، پس کمیِ یاران و برانداختن خاندان او را غنیمت شمردید و بر ایشان تاختید و آنان را کشتند چنانکه خانواده‌ای [از] ترکان و کافران بکشند.

 چیزی نزد من عجبتر از آن نیست که خواستار دوستی و یاری منی و تو خود پسران پدرم را کشته‌ای و خون من است که از شمشیر تو می‌چکد و خون تو یکی از خواسته‌های من است (یکی از کشندگان خویشان منی) پس اگر خدا بخواهد خون من نزد تو پامال نخواهد شد و از خونخواهی من نخواهی رهید و اگر هم در دنیا خون مرا ربودی، پیش از ما پیمبران و پیمبرزادگان بشهادت رسیده‌اند و وعده‌گاه خداست و در یاری ستمدیدگان و انتقام کشیدن از ستمکاران او خود کفایت است، پس شگفت مدار که امروز بر ما ظفر یافته‌ای، بخدا قسم روزی هم ما بر تو پیروز می‌شویم. 
اما آنچه از وفاداری و حقشناسی من گفتی، اگر هم چنان باشد بخدا قسم با پدرت بیعت کردم با اینکه می‌دانستم [که پسر عموهای من] و همه پسران پدرم برای این امر از تو شایسته‌ترند، لیکن شما گروه قریش بر ما فزونی و برتری جستید و سلطنت ما را از ما ربوده بخود اختصاص دادید، و دست ما را از حق ما کوتاه کردید، هلاک بر کسی که در ستم کردن بر ما قدم پیش نهاد و نابخردان را علیه ما برانگیخت و کار را بدون ما بدست گرفت، پس هلاک باد اینان را چنانکه ثمود و قوم لوط و اصحاب مدین و تکذیب کنندگان پیمبران هلاک شدند . 

 هان، عجبتر از همه عجبها، و تا زنده باشی روزگار تو را بشگفت آورد، آن است که دختران عبدالمطلب و پسران صغیری از نسل او را چون اسیران جلب شده نزد خود به شام بردی تا بمردم نشان دهی که ما را مغلوب ساخته و بر ما فرمانروا گشته‌ای. 
بجانم سوگند که اگر هم در صبح و شام از زخم دست من آسوده بوده‌ای، اما امیدوارم که زخم‌زبانم و شکستن و بستنم بر تو گران آید، این شادمانی تو را نپاید و پس از آنکه عترت پیامبر خدا را کشتی، خدایت جز اندکی مهلت ندهد تا تو را دردناک بگیرد و نکوهیده و گنهکار از دنیا بیرون برد، پس ای بی‌پدر زندگی کن، بخدا سوگند آنچه کرده‌ای تو را نزد خدا هلاک ساخت. 
و سلام بر کسی که فرمان خدا را ببرد".

ترجمه تاریخ یعقوبی - جلد دوم - صص ۱۸۶ - ۱۸۹

۱۳۹۴ مهر ۲۷, دوشنبه

رندان تشنه‌لب را آبی نمی‌دهد کس

راست گویان حجازی به نوا می گویند
که حسین کشته شد از جور مخالف به عراق


چند قطعه برای ایام محرم

کاروان کربلا شعر و صدای شهریار - نوحه حاج سلیم موذن زاده
نوحه سلام ما - حاج اکبر ناظم
ای ساقی لب تشنگان (۳ نمونه) صدای حاج قاسم قنات آبادی -  پیانو جواد معروفی - صدای حشمت شکراللهی

نای نینوا - شعرخوانی با صدای امین تارخ
اذان رحیم موذن‌زاده معروف به اذان حزین یا اذان عاشورا
زینب زینب - سلیم موذن زاده

شب عاشورا - ساخته لوریس چکناواریان از سمفونی رسول عشق و امید
همه جا کربلاست - مرحوم احمد دلجو
قطعه نهفت - از حسین علیزاده - آلبوم نینوا

اکبر روان شد - شعر و نوحه از بخشو (جهانبخش کردی‌زاده)
کربلا - ساخته مجید کیانی - شعر از محمدحسین غروی - آلبوم گلشن رنگارنگ
دشنه بر لب تشنه - حسین فخری

روز واقعه - ساخته مجید انتظامی - صدای بیژن کامکار
شهادت‌نامه عشاق - سید جواد ذبیحی
ماه محرم گشت به پا - بخشو (جهانبخش کردی‌زاده)

فنادا عباس - قاسم قنات آبادی
عزاداری روز تاسوعا - مرحوم کوثری
باز این چه شورش است - گروه سرود بچه‌های آباده - شعر محتشم کاشانی

چشمی پر از باران - صدای محمدعلی کریمخانی - موسیقی از آریا عظیمی نژاد
 شکر و شکایت - غزل حافظ و آواز غلامرضا قاسمیان
یم فاطمی دُرِ سرمدی - حمیدرضا مقصودی - شعر از ناصرالدین شاع قاجار

همه فایل ها به صورت فشرده بخش اول - بخش دوم

۱۳۹۴ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

خونابه شود زِ برگ، ریزان


چند قطعه برای آغاز پاییز


تابلو ضرباهنگ پاییز (شماره ۳۰) اثر جکسون پولاک

۱ - قطعه خزان -  از پرویز مشکاتیان

۲ - بخشی از پاییز ویوالدی - Recomposed by Max Richter

۳ - قطعه ضربی خزان - از حسین علیزاده

۴ - October :Autumn Song  - از مجموعه فصل‌ها اثر چایکوفسکی

۵ - شعر باغ من - صدای مهدی اخوان ثالث

۶ - قطعه پاییز -  از علی اکبر مرادی با صدای بهار موحد

۷ - روز پاییز - از Olafur Arnalds

۸ -  پرسشِ بی پاسخ  - از Charles Ives


دانلود همه فایل‌ها به صورت یک‌جا
دانلود از طریق تورنت


۱۳۹۴ شهریور ۲۹, یکشنبه

"عمری که نبود، خواب دیدم" یا تاملی در دقائقِ "سال‌ثانیه"


سال‌ثانیه را هفت روز پیش دیدم. به لطف و اصرار عماد.
در طول اجرا و لحظه بعد از آن شاید چندان از کار سر در نیاوردم و یک هفته طول کشید تا سعی کنم برای خودم این اثر را تحلیل کنم یا برایش معنایی بتراشم! فردایش چیز زیادی از اجرا یادم نبود. گویی با غلتک حافظه ام را صاف کرده بودند.

یکی از تفاوت هایی که (به صورت پیش فرض) در ذهن خودم بین سینما و تئاتر قایلم، این است می‌توان یک فیلم را چندین بار دید اما یک تئاتر را نه.
ممکن است یک فیلم را دوباره و چندباره ببینی. به بعضی صحنه ها را نگه داری یا سریعتر عبور کنی. اما در تئاتر باید در همان اولین و آخرین تماشا، هرچه می خواهی از صحنه درو کنی و ببری.

سال‌ثانیه از این منظر، بسیار دور از تصور من بود. چه اینکه جزییات زیادی از صحنه بود که من اصلا نمی دیدم و صداهایی که به گوشم نمی رسید یا اتفاقاتی که همزمان می‌افتاد و تنها یکی را در هرلحظه می توانستم دنبال کنم و یا به قدری دور بود که ترجیح می‌دادم تلاش نکنم ببینمش. 
صحنه هایی که حتی اگر می‌دیدمشان هم چند لحظه بعد جوری جیغ می کشیدند که یادم برود.


سال‌ثانیه روایتِ معمول نداشت و پایه اش بر نماد و اشاره‌ها بود. گویی قرار نیست قصه ای برای مخاطب روایت کند بلکه فقط اشاره‌هایی می‌کند تا مخاطب قصه‌ی خود را به یاد بیاورد.
برای من که از دنیای زنانه دورم، سال‌ثانیه مبهم تر - و به تعبیر دیگر کنایی‌تر - از چیزی بود که احتمالا قرار بود به نظر بیاید. 

روایت زندگی زنانی که از وضعیت موجودشان خوشحال نیستند. نمی توانند خودشان را از گذشته‌، خانواده‌، کار و آدم‌های اطرافشان جدا کنند. هرچه با آب می‌شویند پاک نمی‌شوند.

همین نکته به نظرم اصل قصه است! آدم هایی که نمی‌توانند خودشان باشند؛ مدام درگیر بیرون از خودند؛ در قیدِ ارزش‌داوری های یومیه و اخلاقی و جمال‌شناسانه و ... دیگران. آن‌قدر درگیرِ دیگران که قوه تشخیص‌شان تحلیل رفته. 

گام بعدی هم این است که دیگر هیچ‌کدام عاملیت‌ ندارند. حس می‌کنند اسیر نوعی جبر تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی اند. از خود اختیاری ندارند و تنها می مانند، مدت‌ها به انتظار یک جفت شش. 


این آدم ها اندک اندک در میان این قید و بندهایی که به خود پذیرفته‌اند رنده شده‌اند و پخته؛ دیگر مزه اولشان را ندارند.

سال‌ثانیه احتمالا قصه‌ی خودِ ماست. آدم‌هایی که مدام‌ می‌دوند و نمی‌رسند. شاید آخرین راهی که داریم این است که جای‌مان را با کسی عوض کنیم.

سال‌ثانیه عنوان نمایشی است از حمید‌ پورآذری که در مرداد و شهریور۹۴ در زمین تنیس مجموعه سعدآباد اجرا شد.


۱۳۹۴ شهریور ۳, سه‌شنبه

آن دم که ایل کوچ می‌کند ، نه آدم‌ها می‌مانند و نه دام‌هایشان‎

۱۹ - هفت اجرا از قطعه ترکمن

قطعه ترکمن از شناخته‌شده‌ترین ساخته‌های حسین علیزاده است که برای نخستین بار در سال ۱۳۶۷ در آلبومی به همین نام منتشر شد.این قطعه ابتدا با سه‌تار تنها نواخته شده اما بعدها به صورت دونوازی یا گروه نوازی اجرا شده است و همچنین برای ارکستر تنظیم یافته است. ترکمن برآمده از نوعی پیوند میان موسیقی دستگاهی و موسیقی نواحی و محلی است.




علیزاده درباره ترکمن گفته است:
ترکمن خیلی انتزاعی است. من ایران نبودم و می‌خواستم یک کنسرت برگزار کنم. یک مرتبه مریض شدم و تب شدیدی گرفتم و مثل یک بچه دلم برای ایران تنگ شد. تازه یک هفته از ایران رفته بودم. وقتی در تب بودم عجیب بود که آوازهای ترکمنی می‌شنیدم. این آوازها دل‌تنگی من را رفع می‌کرد، وقتی ساز به دست گرفتم وآن را نواختم دیدم اصلا این نوع سه‌تارنوازی نه تکنیکش برای من آشنا بود و نه در تکنیک سه‌تارنوازی چنین چیزی سابقه داشت.

 از این قطعه اجراهای فراوانی وجود دارد. برای نخستین بار در آلبوم فریاد، شعری از فریدون مشیری به صورت آوازی و با صدای محمدرضا شجریان بر روی آن خوانده شد.
علیزاده معمولا در پایان کنسرت های خود ترکمن را می نوازد.

۱ - ترکمن با سه‌تار تنها علیزاده - آلبوم ترکمن

۲- ترکمن با سه‌‌تار تنها علیزاده - کنسرت شورانگیز در سال ۶۷

۳- قطعه ترکمن همراه با آواز - سه‌نوازی تار، کمانچه و تنبک از علیزاده، کیهان کلهر و همایون شجریان و صدای محمدرضا شجریان بر روی شعر خفقان سروده فریدون مشیری - آلبوم فریاد

۴- تركمن با دو سه‌تار،یك شورانگیز و اركستر زهی - بهداد بابایی، مسعود شعاری، حسین علیزاده و ارکستر ناسیونال اکراین در کنسرت عصیان،نی‌نوا، ترکمن - فایل این اجرا کیفیت صوتی مناسبی ندارد.

۵ - ترکمن با سه‌نوازی تار،‌ کمانچه و تنبک از حسین علیزاده، صبا علیزاده و بهنام سامانی - کنسرت مادرید

۶ - ترکمن با دونوازی شورانگیز و تنبک از حسین علیزاده و پژمان حدادی - کنسرت تبریز ۹۱

۷ - ترکمن با گروه نوازی و آواز از گروه هم‌آوایان با شعر سوگواران خموش از محمدرضا شفیعی کدکنی - فایل این اجرا کیفیت صوتی مناسبی ندارد.

علیزاده این قطعه را در یکی از کنسرت هایش به همراهی آواز محسن نامجو نواخته است که این اجرا در دسترس من نیست. درباره این اجرا بیشتر بخوانید.

دانلود همه فایل ها به صورت یک‌جا
دانلود از طریق تورنت
-- 




از مجموعه "چند اجرا از یک قطعه"

۱۳۹۴ مرداد ۲۶, دوشنبه

اندرون هر دلی خود نغمه و ضربی دگر‎

۱۸ - دو ضربی بیات ترک در هفت اجرا

دو ضربیِ بیات‌ترک یکی از ساخته های  ابوالحسن صبا است که شاید از نظرِ ساختار ملودیک مهمترین اثر صبا باشد. این اثر را صبا نخستین بار برای یک ویولون تنها ساخت و اجرا نمود.

۱ - دوضربی ترک - ویولن تنها از ابوالحسن صبا

۲- نغمه ترک - تنظیم برای ارکستر مجلسی توسط حسین دهلوی. این تنظیم و اجرا از بهترین اجراهای دوضربی صبا است.

۳ - دوضربی بیات ترک - سه نوازی نی، سه‌تار و تنبک از حسین عمومی، کیا و ضیا طبسیان - آلبوم آثاری از صبا

۴ - دوضربی بیات ترک - ویولن تنها - همایون خرم. آلبومِ چهار مضراب های صبا

۵ - دوضربی بیات ترک - گروه نوازی از کامکار ها - آلبوم به یاد صبا

۶ - ضربی بیات ترک - سه نوازی - تار، نی و ضرب از محمدرضا لطفی، حسین عمومی و ناصر فرهنگ‌فر در برنامه گلچین هفته.

۷- دو ضربی بیات ترک، سه‌تار تنها از مسعود شعاری - آلبوم کاروان صبا

دانلود همه فایل ها به صورت یکجا
دانلود از طریق تورنت.



از مجموعه "چند اجرا از یک قطعه"

۱۳۹۴ خرداد ۲۸, پنجشنبه

The Old Man and the Sea


“If the others heard me talking out loud they would think that I am crazy,” he said aloud. “But since I am not crazy, I do not care."

By Ernest Hemingway

۱۳۹۴ خرداد ۲۵, دوشنبه

هر صحبتی که کردم


یا رب مباد کس را پر حرف ِ بی مخاطب 

البته گفتن ندارد که این پرحرف معنی پرگو نمی‌دهد. اعنی کسی که سخنی برای گفتن دارد. یا همچون خیالی دارد.
من از عمق ِ جان گمان می‌کنم که ادیب پیشاوری هم با آن همه استغنای هنری، دلش می‌تپیده برای کسی که مخاطب کلامش باشد. برای همان "یک نفر از هزاران تن".

پ.ن. توجه به بیت خواجه که می‌گوید: "مخدوم ِ بی‌عنایت" هم لازم است وقتی توجه کنیم مخدوم اسم مفعول است نه فاعل.

۱۳۹۴ خرداد ۲۰, چهارشنبه

آشفته‌حالی ِ یومیه


و ذَاالنّونِ إذ ذَهَبَ مُغاضِباً عَن قَومِهِ و أهلِهِ و نَفسِهِ فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفاً يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ‫‪‬‮
فَرَجَعَ اِلیٰ نَفْسِهِ ثُمَّ نُكِسَ عَلَى رَأسِهِ:


     مبین آن بی‌حمیت را که هرگز     نخواهد دید رویِ نیک‌بختی    که آسانی گزیند خویشتن را؟

پووووفففف.


۱۳۹۴ خرداد ۱۴, پنجشنبه

چون در این جا بی‌قرارم آخر از جاییستم - ۲


قال رسُولُ اللهِ صلى الله عليه و آله و سلم:
كُنْ فِي الدُّنْيَا كَأَنَّكَ غَرِيْبٌ أَوْ عَابِرُ سَبِيْلٍ


Beloved, I exhort you, as strangers and sojourners, to abstain from fleshly lusts, which war against the soul;

First Epistle of Peter, Chapter 2, Verse 11

۱۳۹۴ خرداد ۴, دوشنبه

چون در این جا بی‌قرارم آخر از جاییستم


هذا الحديث رواه مسلم عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ
 بَدَأَ الإِسْلامُ غَرِيبًا ، وَسَيَعُودُ كَمَا بَدَأَ غَرِيبًا ، فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ

عن ابن عمر قال أخذ رسُولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم بِمنْكبيَّ فقال:
كُنْ فِي الدُّنْيَا كَأَنَّكَ غَرِيْبٌ أَوْ عَابِرُ سَبِيْلٍ

من غريبم و غريب را كاروانسرا لايق است.
مقامات شمس تبریزی

و گفت: غریب آن بود که در هفت آسمان و زمین هیچ با وی یک تار موئی نبود و من نگویم که غریبم من آنم که بازمانه نسازم و زمانه بامن نسازد.
و گفت: با خدای خویش آشنا گرد که غریبی که به شهر آشنائی دارد با کسی آنجا قوی دل‌تر بود.
 تذکرة‌الاولیاء - ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی

ایا غریب فلک! تو بر این زمنی حیفی                ایا جهان ملاحت! در این جهان چونی؟
غزلیات شمس

و ازو پرسیدند: علامت محبت چیست؟ گفت: ... و آنکه نفس خویش را غریب بیند و اگر چه در میان اهل خویش بود از جهت آنکه هیچ کس به آنچه او در آن است موافق او نبود در خدمت دوست او.
 تذکرة‌الاولیاء - ذکر احمد خضرویه قدس الله روحه العزیز


فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم : 
رحم الله أبا ذر ، يمشي وحده ، ويموت وحده ، ويبعث وحده.

و گفت: غریبان را خدای باشد و بس.
 تذکرة‌الاولیاء - ذکر فتح موصلی قدس الله روحه العزیز

و گفت: الهی! من غریبم و ذکر تو غریب و من با ذکر تو الفت گرفته‌ام زیرا که غریب با غریب الفت گیرد.
 تذکرة‌الاولیاء - ذکر یحیی معاذ رازی قدس الله روحه العزیز

و گفت: غریب آن‌ست که او را از اقربا و پیوستگان خویش وحشت بود با ایشان بیگانه باشد.
 تذکرة‌الاولیاء - ذکر ابوحمزه خراسانی قدس الله روحه العزیز

۱۳۹۳ اسفند ۲۹, جمعه

ای پاکتر از جان و جا

چند قطعه برای آغاز بهار 

۱- غزلی از مولانا با صدای عبدالکریم سروش 
۲- تصنیف بهار دلنشین با صدای غلامحسین بنان 
۳-  نوروز از ساخته های حسین علیزاده 
۴-  رقص بهار ساخته شهرداد روحانی 
۵- تصنیف بارون ساخته کیهان کلهر و صدای محمدرضا شجریان 
۶- تصنیف و آواز با صدای آینور دوغان همراه ساز کیهان کلهر و سلمان قنبرف 
۷- یک رباعی از خیام با صدای احمد شاملو 
۸- قطعه ی بهار از مجموعه چهار فصل اثر آنتونیو ویوالدی 
۹- تصنیف بهارا با صدای سالار عقیلی 
۱۰-  قطعه عشاق ِ بهار از مجموعه باغ اسرار آمیز 
۱۱- چهار مضراب همایون و تصنیف فصل باران ساخته مجید درخشانی وصدای علیرضا قربانی 

همه قطعات به صورت یکجا 
دانلود از طریق تورنت 

بشنوید


۱۳۹۳ اسفند ۲۸, پنجشنبه

Aggression


    Social psychologists define aggression as behavior that is intended to harm another individual who does not wish to be harmed .

(Baron & Richardson, 1994).Baron, R. A., & Richardson, D. R. (1994).Human aggression (2nd ed.). New York, NY: Plenum Press.

۱۳۹۳ اسفند ۲۱, پنجشنبه

زمانه کاتب ِ دکّانِ مِی فروشم کرد


هر آن چه که گمان ببری که از تو ( و سبک زندگیِ تو و اعتقاداتِ تو و علایقِ تو و خلاصه همه چیز ِ تو) فرسنگ‌ها دور است و هرگز به آن حال نزدیک هم نخواهی شد، روزی خود را می‌یابی در حالی که سر سوزنی با آن فاصله داری بلکه به خود می‌آیی و می‌بینی همان حالِ ظاهرا دور، از همه سو احاطه ات کرده و تو مشغول همان حالی.


۱۳۹۳ اسفند ۱۵, جمعه

قال: إنه كما ذكرت، ولكنه كَثِير الدعابة

 سخنان عباس بن عبدالمطلب به علی ابن ابی‌طالب در روز شورا
فقال العباس لم أدفعك إلى شي‏ء إلا رجعت إلي مستأخرا بما أكره أشرت عليك عند مرض رسول الله ص أن تسأله عن هذا الأمر فيمن هو فأبيت و أشرت عليك عند وفاته أن تعاجل البيعة فأبيت و قد أشرت عليك حين سماك عمر في الشورى اليوم أن ترفع نفسك عنها و لا تدخل معهم فيها فأبيت. 
فاحفظ عني واحدة كلما عرض عليك القوم الأمر فقل لا إلا أن يولوك و اعلم أن هؤلاء لا يبرحون يدفعونك عن هذا الأمر حتى يقوم لك به غيرك و ايم الله لا تناله إلا بشر لا ينفع معه خير [1],[2]
عباس گفت: در هر موردى كه به تو پيشنهاد كردم نپذيرفتى و سرانجام با خبر ناخوشايند پيش من برگشتى. هنگام بيمارى پيامبر (ص) گفتم از ايشان بپرس خلافت از آن كيست نپذيرفتى و هنگام مرگ آن حضرت گفتم در كار بيعت گرفتن از مردم شتاب كن و نكردى. امروز هم كه عمر نام تو را از اعضاى شورى قرار داد گفتم برترى نشان ده و در آن شركت مكن، باز هم نپذيرفتى. 
اكنون يك چيز به تو مى‌گويم، بشنو و عمل كن و آن اين است كه هر كارى را به تو پيشنهاد كردند مپذير مگر آنكه تو را خليفه كنند و اين را هم بدان كه اين قوم همواره تو را از اين كار بر كنار مى زنند تا ديگرى عهده دار آن باشد و به خدا سوگند فقط با شرى به خلافت مى رسى كه هيچ خيرى با آن سود نخواهد داشت.

[1]: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید - جلد اول - خطبه شقشقیه - داستان شورا
[2]: تاریخ طبری جلد پنجم - حوادث سال بیست و سوم - قصه شورا

پ.ن. شرح نهج البلاغه می‌خواندم به این قسمت برخوردم. به نظرم جالب آمد

۱۳۹۳ اسفند ۱۴, پنجشنبه

ای لب من خموش کن سوی اصول گوش کن‎

 رنگ اصول از نغمه های بسیار قدیمی در موسیقی ایرانی است که در دستگاه شور قرار دارد. قدمت این قطعه شاید به قرن هفتم و پیش از آن برسد چنانکه اشاراتی بدان را می توان در اشعار گذشتگان از جمله سعدی، مولانا حافظ و خواجوی کرمانی و دیگران یافت. 
سعدی گفته است:‌
به دوستی که ز دست تو ضربت شمشیر      چنان موافق طبع آیدم که ضرب اصول
هرچند مشخص نیست ضرب موجود دقیقا همان نغمه مورد اشاره در این ابیات باشد. 

درباره رنگ اصول حاضر گفته شده‌است:
آقاعلی‌اکبر فراهانی شب‌ها تار خود را کنار بستر می‌نهاد و می‌خوابید و گاه در نیمه‌شب بیدار می‌شد و گوشه تازه‌ای می نواخت یک شب کسی در خواب به او می‌گوید من رنگ اصول را که از قطعه‌های قدیم است و به کلی فراموش شده‌است به تو می‌آموزم و چنان می‌کند.
آقا علی اکبر در دل شب از خواب بیدار شده، میان بستر تار را برداشته و آن را می‌نوازد و دو روز بعد رنگ را به برادرزاده‌اش آقا غلامحسین می‌آموزد و بعد او به پسرعموهایش میرزا حسین‌قلی و آقا میرزاعبدالله تعلیم می‌دهد. *


در این اجرا رنگ اصول در مقام داد و بیداد (از ابداعات حسین علیزاده) میان ماهور و همایون نواخته شده است.



مشابه اجرای آلبوم زمستان است





دانلود از طریق فایل تورنت
از این ضرب قدیمی اجراهای متعددی وجود دارد که به همین مقدار اکتفا شد.



پ.ن. مدتی است که در حال جمع آوری و سامان دادن مجموعه "چند اجرا از یک قطعه" هستم. سعی می کنم نمونه های جمع‌آوری شده را به مرور در اینجا منتشر کنم. 


۱۳۹۳ اسفند ۱۱, دوشنبه

در مُلکتِ تو نیست دویی، ای همه تو


مونتنی می گوید:
«دوستانِ واقعی نه می توانند به یکدیگر قرض بدهند و نه چیزی ببخشند» چون هر چیزی «بینِ آنها مشترک است».

«یگانگی میانِ این گونه دوستان، واقعاً چنان کامل است که باعث شده هر گونه احساسِ این گونه وظیفه ها را از دست بدهند، و از این کلماتِ جدایی انداز: نیکوکاری، تعهّد، حق شناسی، تمنّا، تشکّر و مشابه آن ها بیزار باشند و آن ها را از میانِ خودشان بردارند».

چه کسی نمی بیند که بخشندگی نیز جزیی از این کلمات است، که یک دوستیِ واقعی چه نیازی به آن ها دارد؟ چه چیزی من می توانم به او بدهم، چون هر چه به من تعلّق دارد به او هم تعلّق دارد؟"


پ.ن. رساله ای کوچک در بابِ فضیلت هایِ بزرگ، نوشتۀ آندره کنت ـ اسپونویل؛ بخش هفتم: بخشندگی.

پ.ن.۲. عنوان از یک رباعی عطار

۱۳۹۳ بهمن ۱۱, شنبه

دو مدخل در لغتـنامه دهخدا


قارظ عنزی



لغت نامه دهخدا

قارظ عنزی . [ رِ ظِ ع َ ] (اِخ ) مردی که به طلب قَرَظ رفت و بازنگشت و این مثل شد: نیایم تا قارظ عنزی بازنگردد. (منتهی الارب ) :
به هر تنی که می اندر شود غمش بشود
چنانکه باز نیاید چو قارظ عنزی .
منوچهری .

رجوع به قارظان شود.



قارظان

لغت نامه دهخدا

قارظان . [ رِ ] (اِخ ) قارظین . لقب دو تن که هر دو یا یکی از آن دو به نقل اساطیر به جستجوی برگ درخت سلم شدند و برنگشتند: 1- یذکربن عنزه بود. 2- عامربن رهم ، و این مثل شد: الاآتیک او یؤب القارظ العنزی . (منتهی الارب ) (تتمة صوان الحکمة ص 19): نیایم تا قارظ عنزی بازنگردد :
بهر تنی که می اندر شود غمش بشود
چنانکه باز نیاید چو قارظ عنزی .
منوچهری .

... در جهان آواره شد و ثانی فقید ثقیف و ثالث قارظین گشت . (ترجمه ٔتاریخ یمینی چ سنگی 1272 ص 378).
رجوع به قارظ عنزی شود.