۱۳۸۹ خرداد ۲۸, جمعه

مواظب خودتون باشید

به طور کلی توی 5 روز آخر خرداد و علی الخصوص 29 30 و 31 ام خیلی مراقب خودتون باشید.
برای من به لحاظ تاریخی ثابت شده که این ایام، روزهای پر خطری هستند.
غالبن اتفاقات بدی توشون افتاده و خواهد افتاد.
برای مثال چند نمونه ی تاریخی را می نویسم
درگذشت دکتر شریعتی سال 56 یا 57
شهادت مصطفی چمران سال 60
موافقت شاه ایران با پیش نویس قرارداد ترکمانچای
زلزله ی رودبار سال 69
انفجار در حرم امام رضا سال 73
درگیری های مسلحانه مجاهدین خلق در تهران سال 60
قدیم تر ها حتی درگذشت ابوعلی سینا
دور اول انتخابات 84
از این اتفاق ها دیگه
پارسال هم که معرف حضورتون هست
خطبه های آن شحنه ی پیر و کشتار

۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

فال برای محمدرضا


سر ظهر برای محمدرضا فال گرفتم. این آمد. چه دانم؟

ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت

تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت

محراب ابرویت بنما تا سحرگهی
دست دعا برآرم و در گردن آرمت

گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی
صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت

خواهم که پیش میرمت ای بی‌وفا طبیب
بیمار بازپرس که در انتظارمت

می‌گریم و مرادم از این سیل اشکبار
تخم محبت است که در دل بکارمت

بارم ده از کرم سوی خود تا به سوز دل
در پای دم به دم گهر از دیده بارمت

حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست
فی الجمله می‌کنی و فرو می‌گذارمت

علمای اسلام به داد اسلام برسید


من موندم این علماء و مراجع ما چی هستن؟
یعنی واقعن موندم ها!
یک سال کشتن و زدن و حبس کردن هیچی به هیچی
بگی صدا از کسی در اومد، در نیومد
بعد یه سال، نذاشتن سید حسن حرف بزنه تو مرقد پدربزرگش همه صداشون در اومد که وااسلاما... وا فلانا و از این حرفا
یه هفته بعدش ریختن خونه ی دو تا مرجع زدن و آوردن پایین و فحش و فضیحت گفتن فیلمش همه جا پهن شده
چهل و هشت ساعت گذشته هنو هیچی به هیچی
به قول قائلش این عروسی تو همون کوچه نمی مونه. سراغ شما هم میاد.
یه قصه ای از مهندس بازرگان هست اگه تعریف کنم احتمالن توهین میشه به مقام مراجع عظام و نظام
علی ای حال که واقعن موندم تو کارشون
روحت شاد آقای منتظری
که مرد بودی
که مردونگی کردی
باغت آباد آ شِخ حسینلی

۱۳۸۹ خرداد ۱۸, سه‌شنبه

از گذشته ها - 1

گاهی وقت ها که به نوشته های گذشته ی خودم نگاه می کنم باورم نمی شود که این ها را من نوشته ام.
یا بعضی شعرهایی که برایم آشنا نیست را نمی دانم خودم گفته ام و یا از دیگری نوشته ام.
اگر بعضی را قید نکرده بودم که از خودم است هرگز به خاطرم خطور نمی کرد همچو خطی را من کتابت کرده باشم.
اگر در خاطرم بماند سعی می کنم "در ستایش نوشتن" بنویسم. از این که نوشتن یا به نوعی میراث مکتوب چه نعمتی است برای یک ملت، و گروه و در وجه دیگرش برای خود فرد.
فرهنگی که هنوز حتی برای قشر فرهیخته ی ما هم نهادینه نشده است.
و در ذیل آن مطلب "درستایش نوشتن" در باره ی روزنوشت ها هم خواهم گفت و اهمیتش
من در آینده ی نچندان دور این روزنویس کردن را جا خواهم انداخت و شما نتیجه ی آن را خواهید دید. توکل به خدا

از اصل مطلب دور افتادم. می خواهم بعضی از آن نوشته ها را که برایم همین حالا هم جذابیتی دارند و مرور زمان برای شخص خودم بی معنی و بی جایگاهشان نکرده را این جا منتشر کنم و گاهی تلقی امروزم از همان مطلب را حاشیه بیاورم.
نوشته است:

سرنگون باد دروغگو.
واژگون باد پایگاه کفر با نام اسلام
درود بر امام.

هجده تیر 1387

۱۳۸۹ خرداد ۱۶, یکشنبه

شاخص


زمان: سال 36 هجری، اولین سال خلافت امام علی
مکان: جایی در مسیر مدینه به بصره
موقعیت: طلحه و زبیر و عایشه در بصره جمع شده‌اند، چند تن از مدافعان امام را کشته‌اند، عثمان‌بن حنیف فرماندار منصوب امام را شکنجه کرده و فراری داده‌اند، دارند برای جنگ مسلحانه با خلیفه پول و سلاح و نیرو جمع می‌کنند، امام هم با لشکری به سوی آنها حرکت کرده است. چندی بعد هم مشخص می‌شود که امام در واقع قصد جنگ با طلحه و زبیر را نداشته است، چرا که وقتی دو لشکر صف‌کشی می‌کنند، امام بدون زره به وسط میدان می‌رود، زبیر را صدا می‌زند، با او صحبت می‌کند و او را تشویق به ترک صحنه می‌کند، که این اتفاق هم می‌افتد. امام سپس بارها جنگ را به عقب می‌اندازد، تا جایی که صدای لشکریانش در می‌آید. آخر کار هم، وقتی جنگ با پیروزی او به پایان می‌رسد، دستور می‌دهد که فراریان را رها کنند، اسیران را نکشند، چیزی به غنیمت نگیرند و عایشه را با احترام به مدینه برگردانند؛ و اجازه می‌دهد که بازمانده‌های لشکر مقابل، کشته‌های خود را دفن و برای آنها عزاداری کنند؛ خودش هم بر کشته‌های آنها نماز می‌خواند. بعد به تنهایی به محل کارزار می‌رود، بالای جنازه‌ی طلحه می‌رود و به او نگاه می‌کند، به پهنای صورت اشک می‌ریزد و فریاد می‌زند: کاش علی بیست سال قبل مرده بود و این روز را نمی‌دید.

خطاب امام به گروهی از لشکریانش، وقتی به نقل اعمال شورشیان بصره می‌پرداختند و از طلحه و زبیر بدگویی می‌کردند:
ای مردم، بر خودتان مسلط باشید، دست و زبانتان را از این قوم بازدارید که اینها برادرانتان هستند، و در برابر آنچه به شما رسیده صبر پیشه کنید، و مبادا در دشمنی با آنها پیشی بگیرید که فردا روز، کسی محکوم می‌شود که امروز دشمنی کند.

« یا أیها الناس املکوا أنفسکم، کفوا أیدیکم و ألسنتکم عن هؤلاء القوم فإنهم إخوانکم، و اصبروا علی ما یأتیکم، و إیاکم أن تسبقونا فإن المخصوم غداً من خصم الیوم »

منبع: تاریخ طبری

پس نوشت : کم نخوانده‌ام و نگفته‌ام از دوران علی، ولی خدا شاهد است وقتی توصیف موقعیت را می‌نوشتم، دلم می‌لرزید از مقایسه‌ی رفتار هزار سال پیش او در دوره‌ی عرب جاهلی و وضعیت امروز ما در قرن بیست و یکم:

زبیر را به لطایف‌الحیل فراری می‌دهد
خودش را می‌کشد تا طلحه را به خود جذب کند
از مرگ او آرزوی مرگ می‌کند
با لشکریانش چند بار دهن به دهن می‌شود به خاطر مدارا با دشمن جنگ‌طلب سلاح به دست
عایشه‌ی محرک همه و باعث اصلی جنگ را با احترام به شهرش می‌فرستد
فراریان را رها می‌کند
اسیران را نمی ‌کشد
اجازه می‌دهد طرف مقابل کشته‌هایش را دفن کند
اجازه می‌دهد بر کشته‌ها عزاداری کنند
.
.
.
اجازه می‌دهد طرف مقابل کشته‌هایش را دفن کند
اجازه می‌دهد بر کشته‌ها عزاداری کنند
.
.
.
اجازه می‌دهد طرف مقابل کشته‌هایش را دفن کند
اجازه می‌دهد بر کشته‌ها عزاداری کنند
.
.

بعد التحریر: تمام این پست از متن و پس نوشت از حضرت الپر است حفظه الله

۱۳۸۹ خرداد ۱۴, جمعه

برای سید حسن



سوگواران تو امروز خموشند همه
که دهان های وقاحت به خروشند همه

گر خموشانه به سوگ تو نشستند رواست
زان که وحشت زده ی حشر وحوشند همه

۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

امروز 13 خرداد 89


در چارراه برده فروشان
نخّاس ِ پیر ، فردا
یک خطبه در ستایش آزادی
ایراد می کند

ای روزگار شعبده باز نهان گریز!
یک مشت
آجیل خنده وقت تماشا
در جیب ما بریز.

شعر از استاد دکتر شفیعی کدکنی

پ.ن: شاهکار است این تصویر. اکر بدانی

۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

تاریخ که بر باد رود رنج و سرورش

ء ... این ها قضاوت‌های مهم مورخ است، و کسانی که با شور و حرارت اصرار به محکومیت اخلاقی [در مورد افراد مشخص] دارند پاره ای اوقات ناآگاهانه راه گریز بسیاری گروه ها و جامعه ها را فراهم می آورند.

مورخ فرانسوی ، لوفور در تلاش برای بی گناه خواندن انقلاب فرانسه از بابت فجایع و خونریزیهای جنگ های ناپلئون ، آنها را به «دیکتاتوری یک ژنرال که خلق و خوی او نمی توانست راحت به صلح و اعتدال تن در دهد » منسوب می دارد.

آلمان ها امروزه خوشوقت می شوند که قضاوت اخلاقی مورخ به جای آن که اجتماعی را محکوم کند که هیتلر را به وجود آورد به نکوهش اعمال مجرمانه ی فردی او بپردازد.

روس‌ها ، انگلیسیها ، و آمریکاییها بی درنگ به کسی می پیوندند که استالین ، نویل چمبرلین ، یا مک کارتی را سپر بلای اعمال سوء جمعی آنها قرار بدهد و به این ها حمله شخصی بیاورد.
در ضمن داوری ستایش آمیز از افراد نیز درست مانند نکوهش اخلاقی آنان می تواند گمراه کننده و زیان بخش باشد

این جملات را بخوانید و به جای هر نام، یک نام ایرانی قرار دهید. به جای روس ها، انگلیس ها و انقلاب فرانسه هم همین طور.

نتیجه اش کاری است که ما روز و شب برایش تلاش می کنیم. این که جنایات و افتضاحات امروز جامعه را به گردن افرادی بیاندازیم فارق از جامعه ای که بستر رشد آن ها را فراهم کرده. بی توجه به شرایطی که اعمال جمعی مان به وجود آورد تا نتیجه کار به اینجا کشید.

این سخن که تباهی امروز مملکت، حاصل خودکامگی یک نفر یک گروه یا حداکثر یک جریان فکری است بی این که مردم ما هیچ کمکی به شکل گیری این جریان کرده باشند اشتباه محض است. همان اشتباهی که یک قرن است مدام تکرارش می کنیم.

یکی را بت می کنیم از بدی و یکی را صنم از خوبی. آن را می شکنیم و این را قبله میکنیم . همه ی رنج گذشته را نتیجه ی تصلب آن می دانیم و همه ی شادی آینده را در قامت این .

این بار باید جلویش را گرفت. این دور مکرر و کثیف باید روزی شکسته شود.

پ.ن.۱: نقل قول از کتاب تاریخ چیست؟ تالیف ادوارد هالت کار. ترجمه حسن کامشاد. ۱۹۶۱

پ.ن.۲: می خواهم خودم را مقید کنیم مرتب تر بنویسم. ببینم می شود یا نه. توکل به خدا

پ.ن.۳: مرتبت با همین نوشته

پ.ن. آخر : تیتر مصرعی از احسان طبری

۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

درباره ی اسراییل


اسرائيل شرّ مطلق و تعامل با آن مطلقاً حرام است

فتوای امام موسی صدر عجل الله فرجه

ما اسرائيل را شرّ مطلق مي دانيم. بدتر از اسرائيل در جهان وجود ندارد. اگر اسرائيل با چپ درگير شود، در کنار چپ خواهيم ايستاد . اگر اسرائيل با راست درگير شود ، در کنار راست خواهيم ايستاد. اگر اسرائيل با شيطان درگير شود، در کنار شيطان خواهيم ايستاد. شعار «اسرائيل شرّ مطلق است» ،به اين معناست . “

امام موسی صدر

کجایی امام؟