۱۳۸۹ خرداد ۱۶, یکشنبه

شاخص


زمان: سال 36 هجری، اولین سال خلافت امام علی
مکان: جایی در مسیر مدینه به بصره
موقعیت: طلحه و زبیر و عایشه در بصره جمع شده‌اند، چند تن از مدافعان امام را کشته‌اند، عثمان‌بن حنیف فرماندار منصوب امام را شکنجه کرده و فراری داده‌اند، دارند برای جنگ مسلحانه با خلیفه پول و سلاح و نیرو جمع می‌کنند، امام هم با لشکری به سوی آنها حرکت کرده است. چندی بعد هم مشخص می‌شود که امام در واقع قصد جنگ با طلحه و زبیر را نداشته است، چرا که وقتی دو لشکر صف‌کشی می‌کنند، امام بدون زره به وسط میدان می‌رود، زبیر را صدا می‌زند، با او صحبت می‌کند و او را تشویق به ترک صحنه می‌کند، که این اتفاق هم می‌افتد. امام سپس بارها جنگ را به عقب می‌اندازد، تا جایی که صدای لشکریانش در می‌آید. آخر کار هم، وقتی جنگ با پیروزی او به پایان می‌رسد، دستور می‌دهد که فراریان را رها کنند، اسیران را نکشند، چیزی به غنیمت نگیرند و عایشه را با احترام به مدینه برگردانند؛ و اجازه می‌دهد که بازمانده‌های لشکر مقابل، کشته‌های خود را دفن و برای آنها عزاداری کنند؛ خودش هم بر کشته‌های آنها نماز می‌خواند. بعد به تنهایی به محل کارزار می‌رود، بالای جنازه‌ی طلحه می‌رود و به او نگاه می‌کند، به پهنای صورت اشک می‌ریزد و فریاد می‌زند: کاش علی بیست سال قبل مرده بود و این روز را نمی‌دید.

خطاب امام به گروهی از لشکریانش، وقتی به نقل اعمال شورشیان بصره می‌پرداختند و از طلحه و زبیر بدگویی می‌کردند:
ای مردم، بر خودتان مسلط باشید، دست و زبانتان را از این قوم بازدارید که اینها برادرانتان هستند، و در برابر آنچه به شما رسیده صبر پیشه کنید، و مبادا در دشمنی با آنها پیشی بگیرید که فردا روز، کسی محکوم می‌شود که امروز دشمنی کند.

« یا أیها الناس املکوا أنفسکم، کفوا أیدیکم و ألسنتکم عن هؤلاء القوم فإنهم إخوانکم، و اصبروا علی ما یأتیکم، و إیاکم أن تسبقونا فإن المخصوم غداً من خصم الیوم »

منبع: تاریخ طبری

پس نوشت : کم نخوانده‌ام و نگفته‌ام از دوران علی، ولی خدا شاهد است وقتی توصیف موقعیت را می‌نوشتم، دلم می‌لرزید از مقایسه‌ی رفتار هزار سال پیش او در دوره‌ی عرب جاهلی و وضعیت امروز ما در قرن بیست و یکم:

زبیر را به لطایف‌الحیل فراری می‌دهد
خودش را می‌کشد تا طلحه را به خود جذب کند
از مرگ او آرزوی مرگ می‌کند
با لشکریانش چند بار دهن به دهن می‌شود به خاطر مدارا با دشمن جنگ‌طلب سلاح به دست
عایشه‌ی محرک همه و باعث اصلی جنگ را با احترام به شهرش می‌فرستد
فراریان را رها می‌کند
اسیران را نمی ‌کشد
اجازه می‌دهد طرف مقابل کشته‌هایش را دفن کند
اجازه می‌دهد بر کشته‌ها عزاداری کنند
.
.
.
اجازه می‌دهد طرف مقابل کشته‌هایش را دفن کند
اجازه می‌دهد بر کشته‌ها عزاداری کنند
.
.
.
اجازه می‌دهد طرف مقابل کشته‌هایش را دفن کند
اجازه می‌دهد بر کشته‌ها عزاداری کنند
.
.

بعد التحریر: تمام این پست از متن و پس نوشت از حضرت الپر است حفظه الله

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر