۱۳۹۲ مهر ۲۱, یکشنبه

حکایت در باب نسبت ما و فوتبال و هرچه بدان ماند


فقیر بیچاره ای از فرط گرسنگی سر به شیشه ی  رستورانی چسبانده بود و با لذت به غذا خوردن مشتری های رستوران نگاه می کرد. چند دقیقه به شخصی در حال کباب خوردن خیره شده بود. چند ضربه به شیشه زد تا حواس او را به خود جلب کند. وقتی مرد کباب خوار سرش را برگرداند مفلس بیچاره با لذت گفت: پیاز هم بخور 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر